یک ذهن مختصر

تکه های دلتنگی ام...

یک ذهن مختصر

تکه های دلتنگی ام...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

یلدا و زور سوز سرمایش.... و تیک تاک کششدار ثانیه هایش....و همراهی نه نه سرمایش....

اصلا تمام دنیا و دنیایش هم ک پشت این کش امدن هایش...

.

.

.

من و تو منظومه ات و آن آتش بار دل انگیز گرمایت....

ذوب می شود دنیایی سرما به همین سادگی....

:*


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۶ ، ۰۱:۰۰
S...

سیاهچال ها مرگناک شده  بودند...نه با شکنجه... که چون در و دیوارشان اذین به بی خبری مطلق بوده است...

این بی خبری تاریک با ناقوس دردناک اش ک هر بند وجود را از هم باز می کند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۶ ، ۰۰:۰۲
S...

بعضی چیزا به ظاهر بعد یه مدت خیلی عادی می شن..

مثلا..

مثلا... اینکه تو همیشه باید مراقب خودت باشی...مهم نیست ولی چقدر تکراری, اما تو, توی هر قدم ات. در هر نفس ات باید مراقب باشی, قلب من این تکرار را هر دفعه  عمیق تر پشت سرت رها میکند...


مثلا اینکه هر لحظه باید فدایت شد... تکراری می شود, اما هر سری قلبیست ک تند و تندتر می شود پشت اش...


یا مثلا اینکه تو همیشه ته اسم ات غلیظ ترین عزیزم دنیا رو یدک باید کشی....


مثلا...

مثلا اینکه مهم نیست یک لحظه یا کسری از هر لحظه.... دلتنگ می شوم برایت, پشت سر هم و هر سری تو اینگاری اولین باریست ک بعد مدتها صدایت و گرمایت به من میرسد باز....


مثلا..


مثلا اینکه تا اخر دنیا دوستت دارم.... میگذارم ثانیه ها و دقیقه ها ساعت ها و روزها و ماهها و سالها و قرن ها هم بکذرد... ولی هر بارش لذت میبرم از حس تازگی اش....

مثلا...

مثلا...

میدانی.. زندگی من سرشار از این تکراری های دوست داشتنی است در موردت...





اینا رو به کنار.... لازم است از تکرار کلمه عشق و فلسلفه اش برایت بگویم یعنی؟! :)

:*

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۶ ، ۲۲:۵۱
S...
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۵ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۰۴
S...

خوابهایم بوی تو را میدهد...

ببخوابی ام بوی تو را گرفته...

لبخند هایم بوی تو را میدهد...

غم هایم بوی تو را گرفته...

گفت و گو هایم بوی تو را میدهد...

و حتی بی حوصلگی هایم هم بوی تو را گرفته...

برگرد...

سر انگشتانت را بزن بر این حجم عظیم و بگذار پژواک بودنت ببرد من را با عطر ات به دور دست های خودمان بانووو....


فدات... :*

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۵۶
S...

چشم هایت رنسانس من است...


  وقتی که وستای تاریک, چنگ زده, در آن عمق وجودم...


خاکستری خفته...


آغوش ام را باز می کنم...


   سفت می فشارم...


از حد صفر لب ها و سینه هایمان...تکه های نور بیرون می زند...


و ققنوس به پرواز در می اید...

:*




پ.ن: فدای صدا و غر زدنای دل نگرانت بانووو:**

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۳۴
S...

ماشین عادت اش را ترک کرده بود...

چند ثانیه ای میشد که به پهلو در حرکت بود...

گاردریل را مقصد گرفته بود....

ثانیه ها.... ثانیه ها...

بشمار...یک. و. دو.

دوثانیه.....و همه چیز تمام می شد... 

میدانستم...

میدانستم...

تصاویر...

تصاویر...

هزار هزار نگاتیو....از همان ها که سالها در دستانم ذوق نگاه کردنشان را در نور خورشید داشتم...

سیاه و سپید... رنگی..کدر.... اشباع.....

کودکی.... جوانی.... پدر..... مادر.....

و.... تو... 

و تو....

ثانیه دوم تمام, تو بودی....با همان لبخند سایه روشن دار ات...

مغزم را خاموش کردم...ثانیه ی دوم دوست داشتنی.....

چشمهایم را بستم.....و...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۵۶
S...


شازده کوچولو گفت: شاید باورت نشه! 

گل با تعجب پرسید: چیو؟ 

شازده کوچولو گفت: اینکه بعضی شبا

میشه نخوابید

و تا صبح به تو فکر کرد … 


فداتت گل سرخ خورشیدی من :*


موزیک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۶ ، ۰۴:۵۸
S...

و من با اولین نکاه تو اغاز شدم....

لینک دانلود برای بانوو. :*

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۶ ، ۲۳:۰۲
S...


آنچه را عاشقانه دوست می داری بیاب و بگذار تو را بکشد. 

بگذار غرقت کند.. در آن چه که هستی.

بگذار بر شانه هایت بچسبد ،

سنگینت کند ،

تو را به سمت پوچی ببرد ،

بگذار تو را بکشد و تمامت را ببلعد .

زیرا هر چیزی تو را خواهد کشت

دیر یا زود...

اما چه بهتر ، آنچه دوستش میداری بکشدت ...



👨🏻چارلز بوکفسک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۶ ، ۲۲:۵۶
S...