یک ذهن مختصر

تکه های دلتنگی ام...

یک ذهن مختصر

تکه های دلتنگی ام...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
          مهم نیست تمام دنیا راه باشد تا تو...  

              کافی است قدمی از جایت تکان بخوری... 
              
                  من دل تنگ تر میشوم.... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۴۷
S...
صدا می پیچد....  سوت و کوررر.....  ارواح کُپ کرده،  رسوب بسته در لابلای درزهای دیوار ها... با چشمانی بسته،  باز، نیمه باز....  



اواییی می پیچد در کشا قوس  دالان های رطوبت زده....  سنگینن سر  انگشتان خیس....  می کشد بر لَخت صورتک های ارامیده..... 
ک ه این برزخ  را قیامتی نیست،  طی کن،  طی کن و ارام بگیر...... 
ارام بگیر... 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۵ ، ۲۱:۰۷
S...

در این زمستان های پی یا پی که گاهی سوزَش تمام وجودم را می لرزاند، سرشار شدن از یک حس سرتاسر گرم کار چندان سختی نیست، کافی است تو را بغل بگیرم...

تو آتشی هستی که می دانم زمستان های عمرم کاری از پیشت نمی برن.....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۳۰
S...

سلاخی ات می کنند...

و مهم درد برش ها نیست....

ان علامت سوال ابدیست که در وجودت می کارند ....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۵۸
S...

من یک سیاره شورشی ام.... و احتمالا تا حدی دیوانه....!

مدار نمی خواهم... سفت به خورشید وجود تو میچسبم..... ذوب شدن با تو خود زندگیست.....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۴ ، ۲۲:۳۴
S...

از وقتی با تو اشنا شدهام، فهمیده ام که بعضی قانون ها هرگز در موردت  صدق نمیکنن!!

این را هر بار که صدایت را میشنوم، هر بار که با هر کلمه ات...، با هر تن صدایت....، با هر خنده ات....، سرشار میشوم از تازگی بیشتر و بیشتر می فهمم....

که با تو باید یاد گرفت کهنگی بی معناست.....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۲۳:۰۴
S...
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۶ مهر ۹۴ ، ۱۲:۳۲
S...
خیمه سنگین خلسه دور می زند در تمامیت فضای ذهنم.... ایستاده برای بالای حجمی ژولیده و ساییده شده...حکم می کند به بستن تمام درها... به نشستن... به چشمان بی حس... به دو ستون  خونین و عمود....

حکم می کند.....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۴ ، ۲۰:۱۱
S...

امشب باید خدا را ببینم ....بغل بزنمش ، سخت و دوستانه بفشارم دستانش را!


برای تک تک حفره های سردم که با بودن تو گرم کرد...

برای تک تک قوانین مسخره دنیا که با بودنت محو شدن و من آزاد...

برای تک تک لبخند هایی که هر لحظه که در فکرم نشستی، بر لبانم  نشاندی.....

برای تک تک حس های خوب ازلی ات....

برای....

برای بودنت.....


امشب باید نردبانی بگذارم تا خدا.... بغل بزنمش... سخت و دوستانه دستانش را بفشارم

برای .....

آغاز 

شبهای روشنم ....

برای تو.....


تولدت مبارک بهترینم....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۱۳
S...
گاهی باید کلاسیک بود، قدیمی بود و لذت برد از اینهمه قدمت
مثل زنی که خودش را در تو رها کرده و ذره ذره تمام روزش را می نوشاند به تو... 
پر می کندت از این لذت کلاسیک....


 من با تو سرشارم از این عاشقانه ها بانووو.... 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۱۲
S...