و اردیبهشت را از موج موهایت برداشته اند.....
نمدار و مواج و پیچان....
ناگهان در آغوش بگیرانم......عطرت را بی هوا بپیچان در هوایم....بانوی شهریوریه اردیبهشت وار من....
....:*
و اردیبهشت را از موج موهایت برداشته اند.....
نمدار و مواج و پیچان....
ناگهان در آغوش بگیرانم......عطرت را بی هوا بپیچان در هوایم....بانوی شهریوریه اردیبهشت وار من....
....:*
داغ لبهایت را بنشان بر لبهایم...
و...
همین کافی است........زاده می شود آن ترنم خیس و سبز ابدیت...نجوا کنان سبزمی شود در آغوش مان....
:*
زنگ صدایت به صدا در می آید...آغاز می شود...,
و زمان.. زمان آن گوشه ها از چرخ اش ایستاده....سکون را به تماشاست...
و مردی روشن شده از تلالو صدایت...
بیشتر بگو.... بگذار آن انعکاس ازلی کر کند گوش این دنیای سفت و سنگ را....بانوو