یک ذهن مختصر

تکه های دلتنگی ام...

یک ذهن مختصر

تکه های دلتنگی ام...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

چشم هایت رنسانس من است...


  وقتی که وستای تاریک, چنگ زده, در آن عمق وجودم...


خاکستری خفته...


آغوش ام را باز می کنم...


   سفت می فشارم...


از حد صفر لب ها و سینه هایمان...تکه های نور بیرون می زند...


و ققنوس به پرواز در می اید...

:*




پ.ن: فدای صدا و غر زدنای دل نگرانت بانووو:**

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۳۴
S...

ماشین عادت اش را ترک کرده بود...

چند ثانیه ای میشد که به پهلو در حرکت بود...

گاردریل را مقصد گرفته بود....

ثانیه ها.... ثانیه ها...

بشمار...یک. و. دو.

دوثانیه.....و همه چیز تمام می شد... 

میدانستم...

میدانستم...

تصاویر...

تصاویر...

هزار هزار نگاتیو....از همان ها که سالها در دستانم ذوق نگاه کردنشان را در نور خورشید داشتم...

سیاه و سپید... رنگی..کدر.... اشباع.....

کودکی.... جوانی.... پدر..... مادر.....

و.... تو... 

و تو....

ثانیه دوم تمام, تو بودی....با همان لبخند سایه روشن دار ات...

مغزم را خاموش کردم...ثانیه ی دوم دوست داشتنی.....

چشمهایم را بستم.....و...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۵۶
S...


شازده کوچولو گفت: شاید باورت نشه! 

گل با تعجب پرسید: چیو؟ 

شازده کوچولو گفت: اینکه بعضی شبا

میشه نخوابید

و تا صبح به تو فکر کرد … 


فداتت گل سرخ خورشیدی من :*


موزیک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۶ ، ۰۴:۵۸
S...