دلتنگ ات می شوم و ناگهان تاریخ تغییر پیدا میکند!!....؛
قبله دوباره تغیرر کرد؛
بیت المقدس... کعبه ... و تو......
ساعت 4 صبح....
دلتنگی ات طلوع کرده است در من....
دلتنگی هایم را برایت، با خنکای سوسو زن شب تقسیم میکنم....
باد می وزد...
عطرات می پیچد در من...
مطمئنن پنجره ی اتاق ات را باز گذاشته ای....
...:*